آغاز ِ شیرین ..بدون پایان!
شروع ِ شیــــــرین ؛
با یک دنیا حرف هایی که فقط خدا می داند چه بود و چه شد...
با یک دنیا مهربانی و گذشت .... بدون محکومیت!
امــا ...
بی گدار به آب زدی رفیق ...
انسانیت نبود بی آن که دلیلی بخواهی محکوم کنی؛متهم قتل هم کرده باشد حق دفاع دارد...آمدی و بی دفاع تر از همیشه مقابلم ایستادی، حکمم را انداختی جلوی پایم و رفتی ...
حتی جلوی پایت را هم نگاه نکردی که مبادا خرده های قلب شکته ام ،پایت را زخم کند...
که مبادا دیگر نتوانتی راه "بروی" ...مبادا نتوانی دل سالم دیگری را خرد کنی!
تریبون دفاع برای خودت؛
تا می توانی داد و بیداد کن و در آخر حکم بنویس به پایم، زندان ببر چند سالی برایم در سلول انفرادی؛ متهم ترین آدم دنیا خطابم کن و حسابی دلت را آرام کن.
دیگر فرقی به حالم ندارد...
دیگر هیچ چیز برایم مهم نیست ...
یک روز میرسد؛ به پای مهربانی ام می بینمت با خرده های قلبت ، طلب حکم میکنی در سلول انفرادی، بروی تنها بنشینی یک گوشه ...تا عمر داری حسرت بخوری ....
پایان تلـــــــــــخ ...!
پ.ن:: محکومیم...به حبس ابد!
:: پ.ن:: آغاز وبلاگ خوبم ! تولدت مبارک..
شاهد یک دنیا حرف نگفته! یه دنیا متن بی مخاطب و یک دنیا حرف هایی ک نا خود آگاه روانه ی قلم می شوند ...
شروع شیرین ...بدون پایان!
ایشالا ...
یا علی../